جدول جو
جدول جو

معنی فغان برکشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فغان برکشیدن
(دَ زَ دَ)
فریاد کشیدن. فریاد کردن. ناله کردن. زاری و فغان کردن:
بخندید و آنگه فغان برکشید
طلایه چو آواز رستم شنید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ)
فریاد کردن. افغان برداشتن. ضجه کشیدن. ناله کردن. و رجوع به افغان شود، بمعنی مرقه است و آن دفن کردن پوست باشد در زمین تا موی از آن برکنده شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
عبارت از آن است که حیوان از شدت تشنگی یا گرمی زبان خود را از دهان بیرون می آورد. (خلاصۀ بهارعجم)
لغت نامه دهخدا